محل تبلیغات شما
من مستم و من مستم و من مست

نبندم

دلم را

به تو پیرزن عشوه گر پست

چه خوبست

سرم سایه ی بید است و

دو تا جام به هر دست و

پری چهره ی شیرین سخنی هم که به بر هست و

به این هست و به آن هست

نشان داده دو تا شست

مگرچیست دگر هست؟

همین غم که مرا نیست

و شادی که مرا هست

دلم در به همه ظن و گمان بست

ز سجاده و تسبیح و عبا جست و

دمی رست و

دگر بست در میکده بنشست

عجب قافیه خوبست

بریز ، پس،

از آن می که به خم در تب وتابست

سبوی غم چوبشکست

دلم ز غم چو بگسست

شدم مست

شدم مست

شدم سرخ و شدم سبز و شدم مست

چو می سرخ و چو یار سبز و یکدست

ای ساقی خوشدست

پر کن تو پیاله را که شب شبی درازست

یاران دگر تا برسند

مده فرصت از دست

سازم که بدست هست و کوکست

این پرده که از صبح در آنیم کدامست؟

من مست

پرده دار هم مست

ای کاش بدانم او پس پرده چه حالست؟

باور نکنم زین می نابی که خودش ساخت نخوردست! 

   این شعر رو اردیبهشت 89 سرودم توی شب شعر دانشگاه استقبال کردند لطفا شما هم نظر بدین- ممنون

من مستم و من مست . . .

هست ,هم ,مستم ,غم ,شعر ,پرده ,من مستم ,و من ,هست و ,مستم و ,سبز و

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها